تمدن یونان باستان
یونانیان بینش عمیقی نسبت به جهان و پدیدههای طبیعی داشتند آنان کل جهان را تحت تأثیر علوم خود قراردادند و جهل و خرافهپرستی را کم کردند و جهان با علم و منطق آشتی دادند. آنان طبیعت را با دقت مشاهده کردند و برای پدیدهها نظریاتی را ارائه دادند و آنها را بدون نیاز به نیروهای ماورا الطبیعه در شرحهای خود توضیح دادند. البته یونانیان میراثخواران فرهنگهای کهن در شرق مدیترانه بودند و نظرات علمی خود را بهتدریج شکل دادند.
تمدن اژه
فرهنگ اژه در مجمعالجزایر دریایی رژه و دو جزیره پاسدار جنوبی و شرقی آنها یعنی کرت و قبرس و شبهجزیره یونان و جزایر ایونی (Ionian) پیوسته به آن قسمتی از آناتولی شمال غربی یعنی تروآس پیداشده و رشد کرده است. دریای اژه مانند دریاچه بزرگی است که جزایر روی آن پراکندهشدهاند و به سرزمین یونان هم بیشتر نقاط شبه دریا نزدیک هستند. آبوهوای این نواحی مدیترانه شرقی است؛ یعنی تابستان گرم و خشک و زمستان معتدل و بارانی دارد. محصولات عمده این منطقه گندم و جو و انگور و انجیر و زیتون میباشند. به خاطر کمبود محصولات بهخصوص در سالهای کم بارش مردم کمبود غذا داشتند و اغلب در حال مهاجرت بودند.
فرهنگ اژه مانند پیشنیاز برای فرهنگ و تمدن یونانی بوده است. جزیره کرت مهد اصلی فرهنگ علمی است. طبق تحقیقات باستانشناسی نشان داده شد که این فرهنگ همزمان با تمدن مصر بوده است. فرهنگ اژه از جزیره کرت آغازشده و سپس به سایر نقاط گسترش پیداکرده و با فرهنگ مصری و بینالنهرین تفاوت بسیار آشکاری دارد. علت گسترش یافتن این فرهنگ در سایر جزایر این بود که جزیره کرت نیروی دریایی داشت و به این طریق سایر جزایر هم تحت تأثیر تمدن این منطقه قرار گرفتند. این فرهنگ کتیبههایی با خطهای مخصوص باقیمانده که تاکنون رمز آنها کشف نشده و باستان شناسان نتوانستهاند آنها را بخوانند و همچنان این کتیبهها مجهول ماندهاند.
تا سال ۲۵۰۰ پیش از میلاد ادوات فلزی زیادی در کرت و جزایر سیکلاد و در قسمت جنوبی یونان ساختهشده بودند. سیکلاد مجموعه تعداد بسیار زیادی جزیره کوچک در جنوب شرقی خاک یونان است. خانههای آن زمان دارای سقفهای سفالی و چند اتاق بودند. مردم کرت برای مردگان خود از گورهای دستهجمعی استفاده میکردند؛ اما مردم سیکلاد گورهای کوچکتر میساختند که برای تعداد کمتر از شش نفر مناسب بودند. دادوستدهایی بین کرت و سیکلاد صورت میگرفت؛ مثلاً مردم سیکلاد مجسمههای زیبا و مرمرین سفیدی را به سر میبردند و آنها را با طلا و نقره جات معامله میکردند. در سالهای ۲۳۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد سیل مهاجمان به سیکلاد و کرت انسجام عمومی سبک زندگی آنان را شکست. مردمی از آناتولی (غرب ترکیه) به سیکلاد رفتند و سپس خاک یونان موردتهاجم کورگانها قرار گرفت. آنان زندگی خود را از راه پرورش اسب و دامداری میگذراندند. آنها هم مانند بسیاری از گروههای مهاجر دیگر پذیرای فرهنگ تازه شدند؛ اگرچه فکرهای تازهای مثل فکر استفاده از اسب یا رسمهای تازهای مثلاً در مورد خاکسپاری مردگان را با خود آوردند.
شهر کرت از طغیانهای شمال غرب تأثیر نپذیرفت و تا سال ۱۵۰۰ پیش از میلاد که به اوج خود رسید بدون تلاطم به رشد خود ادامه داد.
کرت جزیره بزرگی نیست پهنترین عرض آن بیش از ۵۵ کیلومتر و طول بیش از ۲۴۵ کیلومتر نیست؛ اما این جزیره تمدن قدرتمندی داشت که مراکز آن فائستوس در جنوب، مالیا در کرانه شمالی و مهمتر از همه کنوسوس در ۲۵ کیلومتری مالیا و در چند کیلومتری ساحل دریا بود.
کرتیها را به خاطر پادشاه قدرتمندشان مینوس شاه میشناسند. البته شخصیت مینوس افسانهای است. مینوس پسر زئوس و اروپا بود و به کمک پوسیدون خدای دریا توانست حکومت کل را به دست آورد.
مینوسیها طبیعت را با دقت زیاد مشاهده میکردند. باستانشناسان این را از روی نقاشیهای دیواری و نقوش روی ظروف سفالی متوجه شدند. آنها گیاهان و جانوران ازجمله ماهی پرنده، هشتپا و اردک وحشی را بهصورت دقیق رسم کردهاند.
دوره اوج فرهنگ مینوس چندساله در پی داشت. ابتدا در ۱۵۰۰ پیش از میلاد آتشفشان بزرگی در جزیره ترا در حدود ۱۱۰ کیلومتری شمال کرت فوران کرد و باعث شد مناطق مسکونی جزیره تا ارتفاع چند متر با خاکستر پوشانده شوند. این فوران همچنین باعث ورود خیزابهای بزرگی سواحل شمالی کرت و جزایر سیکلاد شد و در جزیره ملوس یک شهر تماماً به زیر آب رفت. آتشفشان ترا احتمالاً منشأ داستان آتلانتیس افلاطون است. این فوران آتشفشانی بر پایه و اساس تمدن کرت اثر ماندگاری نداشت؛ اما در اواسط قرن پانزدهم پیش از میلاد بیشتر مکانهای مهم مرکز و جنوب کرت در اثر آتش از بین رفتند.
پس از نابودی کرت، سیکلاد موردتهاجم افرادی از یونان قرار گرفت و دوباره مناطق این جزیره توسط آتش از بین رفتند در سالهای ۱۴۰۰ و 1150 پیش از میلاد کرت یکبار دیگر ویران شد. این بار کاخ کنوسوس نیز ویران شد و پسازآن هر گز بازسازی نشد. این بار مرکز قدرت به پلوپونز انتقال یافت. اگرچه تیرینس در خلیج آرگولیس و آتن نیز مراکز مهمی بودند. در اواخر قرن سیزدهم پیش از میلاد مکانهای مهم پلوپونز در ترکتازی قومی بربر از شمال یکسره سوخت و نابود شد. با این حمله نابودی تمدن اژه آغاز شد.
روایات نجومی
یونانیان افکار مصری را به ارث بردند
بیشتر علم نجوم قبل از هومر منبع مصری داشته است. هسیود در قرن هشتم قبل از میلاد در کتاب «کارها و روزها» ی خود نظریه بی طرح ریخته و گفته دنیا شامل 5 عصر است. او از بین این پنج عصر، عصر اول را عصر طلایی دانسته است. پس از عصر اول شر زیاد شده و در زمان هسیود به بالاترین درجه رسیده است. عصر آهن چند قرن قبل از هسیود و او گمان میکرده که آهن نقطهی آغاز نحسی و شومی بوده است.
فن رصد ستارگان در مصر و بینالنهرین پیشرفت کرده بود و این دانش به منطقهی اژه هم رسیده بود. البته مسائل رصد ستارگان به حدی غیرطبیعی و جوابهای آن بهاندازهای محدود است که ممکن است این فکر در دونقطه پیشرفت کرده باشد بدون آنکه کسی از دیگری تقلید کرده باشد.
مقداری از اطلاعات مربوط به جداول زیج بابلی به غرب نیز انتقالیافته است. تقویم قدیم یونانیان تقویم قمری بوده است. البته آنان به چهارفصل و سال شمسی هم اهمیت میدادند. تنها راه توافق دادن میاندورههای شمسی و قمری این بوده که مضربهای مشترک روزها از دو قسم سال در نظر گرفته شود و در این مورد یونانیان نمونهی بابلی را در برابر خویش داشته و یا نتوانستهاند از آزمایشهای بابلی استفاده کنند.
بابلیان دورههای احتراقی زهره و عطارد را کشف کرده بودند و فکر سال بزرگ 36000 روزه از آنان است که چند قرن بعد به شکل شگفتانگیزی همین فکر در کتاب جمهوریت افلاطون دیده میشود.
مصریان و بابلیان روی حرکات فلکی و تفسیر و تعبیرهای آنان زیاد کارنکردهاند و اطلاعات آنان بر اساس تجربه بوده است. یونانیان به این تفاسیر و تعابیر علاقهی زیادی داشتند.
احکام نجوم علمی که در قرنهای اخیر قبل از عصر حاضر آنقدر موردتوجه عموم قرار گرفتند از کلده و مصر است و یونانیان هم با ترکیب اطلاعات منطقی و غیرمنطقی که تا زمان آن جمع شده بود دراینباره سهم داشتهاند. پیشرفت احکام نجوم در بین مردم فهمیده و تربیتشده ازلحاظ آن بود که این احکام نجوم ظاهر و هیئت و ساختمان علمی داشته است و آنهمه داستانها و منظورهای خیالانگیز که دربارهی این فن گفته میشود تنبلی انسان و عشق زیاد او را به چیزهای عجیبوغریبها آشکار میکند.
روایات صنعتی
در مورد صنعت فلزکاری که مردم خاور نزدیک تجربه زیادی به دست آورده بودند. اطلاعات آنها بهوسیله فنیقیها به سایر نقاط مدیترانه رسید. کادموس افسانهای پسر پادشاه صدیقی کسی است که میگویند صنعت استخراج معادن را به میان آورده است. شاهزادهای به نام تاسوس در معادن طلای یکی از جزایر شمالی دریای اژه به کار برخاسته و همین جزیره بعدها به نام تاسوس خوانده شد. پس از سقوط کرت جزیره قبرس مرکز فلزکاری دنیای اژه شد و به خاطر نزدیکی به سواحل سوریه برخی از پایگاههای تجارتی فنیقی قدیم در آن برقرار شد. اختراع روش لحیم کردن آهن را به گلاواوکوس خیوس نسبت میدهند البته مصریان پیشازاین فرد طلا را لحیمکاری میکردند. به نظر میرسد که او این روش را تکمیل کرده باشد.
زهرا خیتال-مریم خیتال
تاریخ علم جورج سارتون-تاریخ علم کمبریج