ستارگان پارسی (این قسمت: آلینوش طریان، بانویی از سرزمین ایران)
آلینوش طریان (مادر نجوم و بانوی اختر فیزیک ایران) در تهران و در تاریخ سه شنبه ۹ نوامبر ۱۹۲۰ (۱۸ آبان ۱۲۹۹) از پدر و مادری تحصیل کرده از ارمنیهای ایران زاده شد. پدر طریان در جلفای اصفهان و مادرش در تهران چشم به جهان گشودند.
پدر طریان پارههایی از شاهنامه را به زبان ارمنی بازگردانی کرده بود. مادر طریان نیز دانشآموخته رشته ادبیات از سوئیس بود.
آلینوش طریان تحصیلات پایه را در مدرسه ارامنه و دوره دبیرستان را در دبیرستان انوشیروان دادگر زرتشتیان سپری کرد.
او مدرک لیسانس خود را در سال ۱۳۲۶ از دانشگاه تهران دریافت کرد و همانجا به عنوان متصدی عملیات آزمایشگاهی دانشکده علوم استخدام شد. سپس برای بورس تحصیلی درخواست کرد ولی به دلیل زن بودن او، استادش، دکتر محمود حسابی که تحصیل را تا همینجا برای وی زیاد میدانست با این درخواست موافقت نکرد بنابراین آلینوش طریان به خرج خانواده خود به دانشگاه سوربن رفت و سال ۱۳۳۵ (۱۹۵۶ میلادی) از آن دانشگاه مدرک دکترا گرفت.
با وجود پیشنهاد استادی در دانشگاه سوربن، دکتر طریان با هدف خدمت به کشورش به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان دانشیار ترمودینامیک منصوب شد.
او در سال ۱۳۳۸ برای شرکت در بورسیه دولتی آلمان غربی در مطالعه رصدخانه خورشیدی انتخاب شد و پس از چهار ماه مطالعه به ایران بازگشت خانم دکتر طریان در سال ۱۳۴۳ به مقام استادی در دانشگاه تهران رسید.
وی در سال ۱۳۴۵ عضو کمیته ژنو فیزیک دانشگاه تهران و نقش عمدهای را در بنیانگذاری نخستین رصدخانه فیزیک خورشیدی در ایران ایفا کرد.
در سال ۱۳۴۸ ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی موسسه ژنوفیزیک دانشگاه تهران را عهده دار بود.
آلینوش طریان نخستین شخصی بود که درس فیزیک ستارهها (اختر فیزیک) را در ایران تدریس کرد و به زبان های فارسی، ارمنی، فرانسوی تسلط داشته و با ترکی و انگلیسی آشنایی داشت.
آلینوش طریان بعد از ۳۰ سال تدریس، در سال ۱۳۵۸ به درخواست خویش بازنشسته شد.
آلینوش، اولین زن ستارهشناس ایران بود. بالای امیرآباد، روی یکی از بلندترین تپههای اطراف تهران هر روز ساعتها با آسمان سر و کله میزد. گوئی او بود که از میراث «خواجه نصیرالدین طوسی» نگهداری میکرد. آنروزها در ایران فقط یک رصدخانه داشتیم که بوسیله آلینوش طریان اداره میشد. او استاد و رئیس گروه تحقیقاتی فیزیک خورشیدی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران بود. بانویی لاغر، بلند و باریکاندام.
روی تپه کنار رصدخانه، چند اتاق برای او بنا کرده بودند که پر از کتابهایی از علم نجوم و فیزیک خورشیدی بود و تصاویر فراوانی از خورشید در اطراف خود آویزان کرده بود. از دیدار آن بانوی ستارهشناس براستی احساس غرور و سربلندی به انسان دست میداد و به تواضع و فروتنی و سادگی او آفرینها گفته میشد.
«آلینوش» در زبان ارمنی معنی «دختر موج» را میدهد و این «دختر موج» در یکی از کوچههای چهارراه عزیزخان در شهر تهران متولد شده بود. پدر او نظامی بود و تا درجه سرتیپی رسید. مشاغل مهمی داشت و در آخرین شغل معاون بانک سپه بود. دست به فلم هم داشت و گاهی نویسندگی میکرد.
وارنو طریان، مادر آلینوش در سوئیس و در رشته ادبیات تحصیل کرده بود. مادر ِ آلنوش در نمایشنامههای فارسی بسیاری نقشآفرینی کرد و بارها از سوی مجلات «ایران»، «اتحاد»، «ستاره ایران»، «ایران آزاد»، «قانون» و «مرکز دوفرانس» ِ پاریس مورد تمجید قرار گرفت. یک دختر و یک پسر داشت. پسر مهندس معدن بود و دختر آلینوش دکترای فیزیک داشت و استاد کرسی فیزیک خورشیدی دانشگاه تهران و یگانه بانوی ستارهشناس ایرانی. از دخترهای درسخوان دبیرستان انوشیروان دادگر بود که در سال 1320 وارد دانشگاه تهران شد. بعد از لیسانس دو سال کارمند دانشکده علوم بود و در آزمایشگاه کار کرد و به تصمیم پدر که میخواست دخترش دانشمند بشود. برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد. وقتی قدم به خاک فرانسه گذاشت به دیدار مادام ایرن ژولیو کوری دختر مادام کوری رفت. میخواست با او در قسمت فیزیک هستهای (اتم) کار کند. اما پزشکان نظر دادند که در برابر اشعه حساسیت دارد و نمیتواند به ادامه این رشته بپردازد.
آلینوش یک سال شاگرد مادام کوری بود. پس از آن بخشی از فیزیک دیدگانی را گرفت و رساله دکترای خود را در آن قسمت گذراند و دکتری دولتی گرفت. سال 1335 به ایران بازگشت و به عنوان دانشیار استخدام، و به تدریس پرداخت.
آلینوش هرگز ازدواج نکرد، مخالف ازدواج نبود اما به دنبال مردی بود که دوست و همفکر و همکار او باشد و او را هرگز نیافت. رصدخانه محل کار او دیوار مدوری داشت و زمینی به شعاع شش متر را اشغال کرده بود. آلینوش ساعتها از پشت تلسکوپ به تماشای آسمان مینشست. تلسکوپ با دست گردانده میشد. رصدخانه دیگری در دست ساختمان بود که تلسکوپ آن با موتور میگردید. روی صفحه سفید عکس خورشید با لکههایی نمایان بود و او از سطح خورشید «شیدسپهر» را رسم و جای لکهها را مشخص میکرد. عکس میگرفت و به مراکز بینالمللی میفرستاد.
موقعیت رصدخانهای که آلینوش از آن خورشید و ستارگان را رصد میکرد. از لحاظ بینالمللی اهمیت زیادی داشت. اگر دور رصدخانه تهران را دایرهای به شعاع دوهزار کیلومتر میزدند رصدخانه دیگری در آن شعاع وجود نداشت و این برای کسانی که خورشید را مطالعه میکنند بسیار مهم بود که هر بیست و چهار ساعت عکسی از خورشید داشته باشند. در واقع برای آلینوش، خانم ستارهشناس خورشید هرگز غروب نمیکرد و اگر او هم نمیتوانست آن را ببیند. دیگران در رصدخانههای دیگری در نیمه دیگر کره زمین که روز بود، خورشید را میدیدند و گزارش آن را برای او میفرستادند. برای مراکز بینالمللی نجوم که آلینوش با آنها تماس داشت از بیست و پنج نقطه دنیا عکس فرستاده میشد.
شب برای آلینوش خانم عالم دیگری داشت. وقتی به آسمان نگاه میکرد ستارگان هر یک نام و مقام داشتند. عاشق بیدار شدن در سپیدهدم بود. وقتی که زهره هنوز در آسمان است. تابستانها وقتی با برادرزادهها روی پشتبام میخوابیدند با بچهها دنبال اقمار مصنوعی میگشتند. ستارههایی که سرعت فوقالعادهای ئارند و گاهی حتی در جهت خلاف حرکت میکنند. او فورا تشخیص میداد که آن یک قمر مصنوعی است. همان قمرهای مصنوعی که تعداد آنها در آن زمان به سه هزار میرسید. آلینوش برای بچهها میگفت: تعداد ستارگان آسمان آنقدر زیاد است که در رقم گنجانیده نمیشود و خورشید ما هم یکی از آن ستارگان متوسط آسمان است که چون به کره زمین نزدیکتر است بزرگ به نظر میآید. فقط در کهکشان ما دهها میلیارد ستاره وجود دارد تا آن جا که گاه در بعضی از شبهای تابستان به نظر میآید که آسمان ابرآلود است. در صورتی که این ابر نیست، بلکه همان راه شیری است که از تراکم میلیاردها ستاره پدیدار شده است و خورشید ما یکی از میلیاردها ستاره است که در کهکشان راه شیری یا کهکشان ما وجود دارد.»
آلینوش منزل خود را وقف به ارامنه جلفا و دانشجويانی که محل اسکان مناسبی ندارند نمود و در اواخر عمر در آسایشگاه سالمندان زندگی میکرد.
طریان در تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۹ به علت کهولت سن در تهران درگذشت.”
برگرفته از کتاب: دختران ایران سالار زنان جهان نوشته سرکار خانم منصوره پیرنیا