بهمن‌ماه و جشنهای آن در ایران باستان

بهمن‌ماه و جشنهای آن در ایران باستان

 

۲ بهمن: جشن بهمنگان (بهمنجه)

بهمنگان از جشن‌های باستانی است که تا دوره‌های پس از اسلام در ایران رواج داشته است اما امروز جایگاه پیشین را ندارد. ایرانیان در این روز خوراک‌هایی می‌پختند و آنها را با شیر خالص می‌خوردند. همچنین از گیاهان روغن می‌گرفتند و

بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک می‌باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می باشد. اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری می‌گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می‌شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. این جشن حامی مردان درستکار می باشد.

 

۵ بهمن: جشن نوسره

 روز پنجم از هر ماه به سپندارمذ در آیین باستان پارسی نسبت داده شده است که (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) به منظور ستایش و گرامیداشت بانوان این روز را در ماه به گرامیداشت بانوان اختصاص داده‌اند.

«جشن نوسره» در ۵ روز قبل از جشن بزرگ سده برگزار می‌شود، ایرانیان با برگزاری این جشن خود را برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن بزرگ سده آماده می‌کردند.

 از آداب برگزاری جشن نوسره بر پایی آتش و خواندن نیایش و دعا در درگاه حق می‌باشد، در روایت‌ها آمده که با برگزاری این مراسم بزرگان دینی و مذهبی و مسئولان با برنامه‌ریزی و ایجاد آمادگی برای جشن سده به هر چه باشکوه برگزار شدن آن می‌پرداختند.

  

١۰ بهمن: جشن سده

جشن سده از جشن‌های بزرگ ایرانی بوده است که همانند نوروز و مهرگان سخنان فراوانی درباره آن گفته‌اند. جالب است که جشن سده پس از سد(صد) روز از آغاز آبان ماه و در روز دهم بهمن ماه یعنی آبان روز (روز دهم ماه در گاهشماریایرانی) قرار گرفته است. در آغاز آبان ماه رفته رفته هوا سرد تر می‌شود و از نیمه بهمن به بعد رفته رفته هوا رو به گرمی می‌رود.

مشهورترین داستانی که درباره سده گفته‌اند، پیدایش آتش توسط هوشنگ است. داستان از آن قرار است که روزی هوشنگ به کوه رفته بود و ماری را مشاهده کرد. سنگی برداشت و به او انداخت. سنگ ناگاه به سنگ دیگری برخورد کرد و از بهم خوردن این دو سنگ آتش روشن شد و به این صورت آتش پدید آمد.

برخی روایات پیدایش سده را به اردشیر پاپکان و برخی دیگر به کیومرث نسبت داده اند. داستانی درباره پیوند این جشن با فریدون هم گفته‌اند.

در هر حال این جشن با آتش و برافروختن آتش همراه بوده است و در ایران باستان آتش بسیار قابل ستایش بوده است. این عنصر شگفت انگیز طبیعت به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مطرح بوده است.

 

۲۲ بهمن: جشن باد روز (جشن بادبره، جشن باذوره

در گاهشماری ایرانی، روز بیست و دوم هر ماه باد روز نام داشته است.

جشن بادروزی: بادبَرَه/ باذوَرَه جشن  جشنی در روز بیست و دوم بهمن‌ماه (بادروز از بهمن‌ماه) درگرامیداشت باد/ وات ایزد نگاهبان باد که از بزرگترین ایزدان زروانی بوده است.

روز بیست و دوم از هر ماه “باد” نام دارد، این واژه در اوستا “وات” و در پارسی جدید “باد” خوانده می شود و ایزد نگهبان آن نیز به همین نام است ، جشنی به نام «بادروزی» یا «کژین» یا «بادبره» یا «باذ وره» در گرامیداشت باد، در اوستایی «واتـَه»، و ایزد نگاهبان آن با همین نام که از بزرگ ترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی» یا «زُروانی» بشمار می رفته است.کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن به نام «باذ وره» یاد کرده است.ابوریحان بیرونی در مورد این جشن می گوید: “در قم و حوالی آن بادروز با مراسم بسیار مفصلی كه با شادی و پایكوبی همراه است، برگزار می شود و بازاری تدارک می بینند كه در آن وسایل شادی و گونه ای كارناوال برپا می گردد. اما در اصفهان این روز را “كژین” می نامند و جشنی تدارک دیده می شود، به مدت یک هفته چون جشن های بزرگ به طول می انجامد.”این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده است و در آن روز ریسمان هایی از نخ هفت رنگ را به آغوش باد می سپرده اند.

 

 

۳۰ بهمن: جشن آفریجگان

از جشن‌های کهن ایرانی است که گویا ریشه در رویدادی در زمان پیروز پادشاه ساسانی داشته است. ایوریحان بیرونی نوشته است که این جشن را در اصفهان «آفریجگان» گویند.

بخش هایی از داستانی که بیرونی درباره این جشن آورده است بدین شرح است:

در اصفهان آفریجگان گویند و تفسیر و توضیح این لفظ ریختن آب است و سبب آن است که باران در زمان فیروز جد انوشیروان نبارید و مردم ایران به خشگسالى افتادند و فیروز بدین جهت چندین سال از مردم خراج نگرفت و درهاى خزینه خود را گشود و از مالهایى که به آتشکده‌ها تعلق داشت هرکس مى‌خواست بدو وام مى‌داد و آن اموال را تمامى به مردم ایران داد و مانند پدر از پسر خود از همه مردم و رعایا جستجو کرد و در همه این چند سال که قحط و غلا بود کسى از گرسنى نمرد سپس فیروز به آتشکده آذرخورا که در فارس است رفت و در آنجا نماز خواند و سجده کرد و از خدا خواست که این بلا را از اهل دنیا برطرف کند

ده را که کامفیروز است ساخت یعنى فیروز در اینجا بود که بکام خود رسید و همه مردمان از سرورى که پیدا کردند از این آبها بروى هم مى‌پاشیدند و این رسم در ایران از آنوقت باقى و پایدار ماند و این عید را همه عید مى‌گیرند زیرا در این روز بود که براى ایشان باران آمد و در اصفهان نیز در این روز باران آمد (بیرونی، ١۳۸۶: ص ۳۵۳).

 

منابع:

  1. دهقان، اشکان. مناسبت‌ها و جشن‌ها. پایگاهخردگان.

۲. آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر داناسرشت، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۵۲ خورشیدی.

3.برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش دکتر محمدمعین، ج ۲، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲ خورشیدی.

  1. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، ۱۳۸۰ خورشیدی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *