تمدن مصر
در ماهنامه پیش خلاصهای از تمدن مصر را بازگو کردیم. در این شماره به طور مفصل به شرح این تمدن عظیم میپردازیم.
اختراع خط نویسی
میتوان گفت اختراع خط بزرگترین پیشرفت مصر است. البته تاکنون در مورد اینکه آیا مصریان نخستین بار این کار را انجام دادهاند یا سومریها و یا چینیان هم در این امر شریک بودهاند بحث است.
اکثرا فرض میکنند که مصریان در ابتدا نوشتههای تصویری را پیش از کلمات به کار میبردند. به مرور زمان این تصاویر سادهتر و منظمتر شدند و حالت قراردادی پیدا کردند. در نتیجه بعد از مدتی هر تصویر فقط نمایندهی یک اندیشه نبود بلکه واژهی معینی از زبان مصری بود.
این خط کمکم پیشرفت کرد تا اینکه 24 کلمهی الفبایی به وجود آمد.
البته مصریان نشانههای الفبایی را اختراع کردند ولی استعمال آن را به حد کمال نرساندند.
کلمات هیروگیلفی شاما دو نوع نشانه است که یکی صوتی (Phonetic) و دیگری معرف جنس (Determinative) است. که نشانه صوتی نمایندهی صوت است و نشان جنس نمایندهی فکر است که در هر دستهبندی این کلمه برحسب معنایی که دارد به آن تعلق پیدا میکند.
اختراع پاپیروس
تا قبل از اختراعِ وسیلهای که در عین ارزان بودن قابل دسترسی باشد، خطوط را روی سنگها حک میکردند. چون این کار سخت بود،فقط مطالب بسیار ضروری را ثبت میکردند. تا قبل از اختراع پاپیروس مصریان نمیتوانستند افکار ادبی خود را ثبت کنند و این جا بود که مصریان در پی مادهای ارزانتر بودند و به این ترتیب پاپیروس اختراع شد.
این ماده از مغز علفی به نام Cyperuspapyrus بدست میآمد. این گیاه در باتلاقهای دلتای نیل به وفور یافت میشد. مغز این گیاه را به صورت نوار در میآوردند و نوارها را دو لا و 3 لا به صورت چلیپایی روی یکدیگر میگذاشتند و پس از خیساندن با فشار به یکدیگر میچسباندند و سپس آنها را صیقل میدادند. آنان برای نوشتن روی پاپیروس از مرکب و قلم مویی که از نی دریایی تهیه میشد استفاده میکردند.
البته لازم به ذکر است که کاغذی که ما استفاده میکنیم اختراع چینی هاست، و با کاغذ مصری تفاوت زیادی دارد.
کاغذ پوستی و کاغذ چینی پس از پاپیروس اختراع شدند. پاپیروس آنقدر کارآمد بود که تا قرن 11 از آن استفاده میکردند. با اینکه قرن 8 کاغذ چینی اختراع شد ولی به دلیل گران قیمت بودن آن همچنان از پاپیروس استفاده میشد.
نجوم:
در شماره قبل ماهنامه اشاره کردیم که مصریان به تفکر فلسفی علاقهای نداشتند و این قضیه به نجوم و اخترشناسی مربوط میشد. اما با این وجود دربارهی اخترشناسی نظراتی داشتند. مثلا آنان متوجه شده بودندکه ستارگان به طور غیر مساوی بر سطح فلک تقسیم شده و صورتهایی از تشکیل دادهاند که هر کدام شکل خاصی دارند. آنان فکر میکردند که همهی آسمان با ماده خدایی به نام نوت (Nut) احاطه شدهکه خود را بر روی دست و پا نگه داشته است.
نمونهای از تصور مصریها را میتوان در تصویری از گیتی که بر پاپیروس گرین فیلد رسم شده مشاهده کرد. در این پاپیروس که همراه با جسد شاهدخت نسی تانب تاشو، کاهنهی آمن رع در تب، در حدود سال 970 پیش از میلاد در گور نهاده شده و بنابراین سندی متعلق به اوایل دورهی بعد از پادشاهی نو در مصر است، تصویری کاملا نمادین از جهان وجود دارد. تعداد زیادی از خدایان مذکر و مونث در آن به چشم میخورد. آسمان بدن الههی نوت است، زمین در زیر آن خدای قب است که به پهلو لم داده است. شو، خدای هوا، در میان ایستاده و به نوت کمک کرده است که وضعیت ناراحت خود را در هوا حفظ کند. در چند نقاشی این طرح دو قایق نشان داده شده که روی بدن نوت حرکت میکنند، که خورشید را حمل میکند و دیگری ماه را.
ممکن است این نقوش اهمیت مذهبی نیز داشته باشند، چون اختر شناسان مصری روحانی هم بودند ولی این نقوش ارتباطی چندان با ظاهر مادی افلاک ندارند. فقط نشان میدهد به دلیل اینکه مصریها کشورشان شکلی دراز و باریک داشته مایل بودند دنیا را نیز چون جعبهای دراز و باریک بینگارند.
بیشترین توجه اخترشناسی روحانی معطوف به زندگی پس از مرگ بود. این به نقوش نوت، شو و قب در پاپیروس گرین فیلد معنا میبخشید.
تصویری که دیرینترین مصریان از پیدایش جهان داشتند مادیتر است. در آغاز آب همه جا را فرا میگیرد سپس تپهای سر از آب بیرون میآورد که حامل نخستین موجودات زنده است، ولی این تصویر کمکم جای خود را به شرح مذهبی ظریفتری داد. این شرح امروزه کیهان پدیدی هلیوپولیس نامیده میشود و از این قرار است که آتوم خدای اولف، نخستین زوج خدایان به نامهای شو و تفنوت(هوا و رطوبت) را چون آب دهان تف کرد و شو بود که آسمان(نوت) را از زمین (قب) جدا کرد. به این 5 خدا، خدایان اسطورهی ایسریس نیز افزوده شدند. ایسریس خدای باروری جهان زیرین، زنش ایسیس و برادر قاتلش است، که همسر نفتیس است. یک خدای دیگر هوروس نام دارد و ملقب به خدای شاهین، او پسر ایسیس و اسیریس است.
فرعون حاکم در مصر روح مجسم هوروس بود.
اسطورهی اسیریس اسطورهی خدای مردهای است که پسری به وجود میآورد و از جهان زیرین به بیرون میفرستد.
مرگ اسیریس هرساله در آپیدوس نمایش داده میشد. خانوادهی اسیریس همراه با آتوم و 4 خدای بعدا آفریده شدهاش “فرزندان نوت” شدند.
آنها صورتفلکیهای عظیمی را داشتند. طولانیترین این صورتها به نام تخت، تقریبا شش ساعت وقت لازم داشته که از نصف النهار بگذرد. آنان در امتداد خط استوای سماوی کمربند پهنی که به 36 قسمت تقسیم شده را تصور میکردند که در هر قسمت ستارگان و صورتفلکیهای مهم یا بخشی از آنها قرار میگرفت و در هر ده روز متوالی یکی از این قسمتها هنگام غروب آفتاب طلوع میکرد. به هر یک از این ستارهها یک دکان میگفتند. مهمترین حادثه در مصر، طغیان سالانهی رود نیل بود که خوشبختی یا بدبختی زمین داران به آن وابسته بود.
این حادثه یا درست مقارن بود با درخشانترین ستارهی آسمان یعنی سوتیس که امروزه آن را با نام سیریوس میشناسیم در هنگام برآمدن خورشید یا غالبا مقارن این زمان بود.
مصریان ابتدا کوشیدند که گذشت زمان را به وسیلهی ماه محاسبه کنند. ولی پیش از آن که با رشتهی تشریفات و آداب دینی دست و پایشان در این محاسبهی نادرست زمانبند شود متوجه معایب آن شدند و مبنای حساب آن و تقویم را بر حرکت خورشید قرار دادند. نخستین تقویم 12 ماه را در بر میگرفت و هر ماه 29 یا 30 روز داشت. پس به چرخهی مراحل 29 روزهی ماه نیز وابسته بود. این تقویم در مجموع فقط شامل 354 روز میشد سپس یک ماه اضافی یا کبیسه نیز به هر سه سال یا گاه دو سال افزوده میشد.
هنگامی که کشور دستگاه اداری استوارتری یافت تنظیم تقویم موسمی دقیقتری را اقتضا کرد. در این تقویم نباید طول ماهها فرق میکرد و نه ماه اضافهای در فواصل نامنظم افزوده میشد. سپس، دورهی بین دو انقلاب تابستانه اندازهگیری شد و سال موسمی با 365 روز بدست آمد. اندازهگیری احتمالا با یک میلهی عمودی انجام میشد. میله را در زمین فرو میبردند و طول متغیر سایهی ان را هر روزه در هنگام ظهر مشاهده میکردند. با گذشت روزها خورشید در آسمان بالاتر میرفت. سایه در هنگام ظهر کوتاهتر میشد تا اینکه در نیمهی تابستان به حداقل طول خود میرسید. سپس خورشید دوباره پایین میرفت و طول سایه در هنگام ظهر بیشتر میشد تا اینکه در میانهی زمستان بیشترین درازی را مییافت. در ابتدا سال مصری به 12 ماه و هر ماه به سه ده روزه تقسیم میشد و این تقسیمبندی زمان با 36 دکان آسمان منطبق میشد.
مدیران در این تقویم نیز همان سه فصلی را که از دیرباز در میان مصریان مرسوم شده بود حفظ کردند. طغیان، ظهور و درو، هر چهار فصل داشت. سپس یک پنج روز تعطیلی به آن اضافه کردند. نخستین ماه سال تقویمی یا مدنی آنها ماه ثوت بود و آغاز سال سوتیسی یا نجومی روز تقارن ستارهی سوتیس با طلوع خورشید بود. پس از سالها مطالعهی پیدرپی متوجه تغییر طول سال شدند، یعنی سال رسمی مصریان 365 روز داشت. ولی سال شعرایی 25/365 روز داشت. پس از چهار سال این اختلاف یک روز میشد وسوتیس در نخستین روز رسمی سال طلوع نمیکرد و پس از 40 سال این تفاوت 10 روز میشد.
بنابراین پس از 1460 سال دورهی سال سوتیس کامل میشد. کارل سکوچ، دورهی سوتیسی را کمتر میداند و میگوید این دوره 1456 روز است زیرا باید شتاب حرکت قرنی خورشید و حرکت خاص شعرای یمانی را در نظر گرفت. شبانه روز مصریها از طلوع تا طلوع به درازا میکشید و به دو دورهی 12 ساعته تقسیم شده بود. مصریها نخستین کسانی بودند که چنین تقسیمبندی را انجام دادند و همچنین نخستین کسانی بودند که برای ساعتها طول مساوی در نظر میگرفتند. ساعات روز با ساعتهای آفتابی اندازهگیری میشد. این ساعت از یک قطعه چوب صاف که به پنج قسمت تقسیم شده بود و یک بازوی افقی که کمی بالاتر از سطح چوب در یک سوی آن قرار داشت تشکیل شده بود. ساعت را در هنگام ظهر باید میچرخاندند چون جهت سایه از ظهر به بعد عوض میشد. این وسیله در مجموع ده ساعت را میتوانست نشان دهد. از نظر مصریان زمانی که عطارد در شامگاه دیده میشد بدخواه به شمار میرفت ولی اگر در سپیده دم رویت میشد قضیه فرق میکرد.
منجمان مصری بعضی از آلات نجومی مانند شاخص یا وسیلهای که برای تعیین سمت بود را ساخته بودند. نمونههایی از چنین ابزاری را در موزههای مصر و برلن و تقلیدی از آنها را در مصر شناسی و نجومی میتوان مشاهده کرد.
در شمارهی بعدی به ریاضیات، معماری و مهندسی و سایر علوم مصر خواهیم پرداخت.
زهرا خیتال، مریم خیتال، آیسان کریملو
منابع:
تاریخ علم کمبریج :کالین ا.رنان
تاریخ علم: جورج سارتون