اشک چو پروین
در شمارهی قبل به بررسی منازل ماه با توجه به مصرع “ماه و خورشید به منزل تو به امر تو رسند” در دیوان حافظ پرداختیم. در این مقاله، ابتدا معاني ابیات را به نقل از دکتر عبدالحسین جلالی به طور ساده بیان میکنیم. سپس به بررسی واژهی پروین و کلمات هم معنی با آن خواهیم پرداخت.
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تو را دیدهی جانبین باید
وین کجا مرتبهی چشم جهانبین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
یا رب این کعبهی مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظا از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
معنی ابیات غزل:
- دير زماني است كه اشتياق ديدار زيبارويان راه و روش من و هيجان و اضطراب اين كار سبب شادي دل غمزده من است.
- چشمي كه توانايي ديدن جان را داشته باشد، بايد تا روي تو را تماشا كند و اين ويژگي هرگز در چشم دنيابين من وجود ندارد.
- يار و دلدار من باش كه زيبايي آسمان و زينت اين جهان به روي چون ماه تو و اشك چون پروين من وابسته است.
- از آن روزي كه عشق تو به من راه و رسم سخنوري و شاعري آموخت، تحسين و تمجيد من ورد زبان همه مردم شده است.
- اي خدايا دولت بينيازي و خرسندي به من ارزاني دار كه اين بخشش و بزرگواري، سبب شكوه و شوكت واقعي من ميشود.
- اين واعظ (منافق) كه با شحنه شهر (داروغه ـ حاکم نظامی) طرح دوستي ريختهاي! به من فخرمفروش چرا كه دل محقر من منزل و جايگاه پادشاه است.
- خدايا! چه كسي به فيض ديدار اين قبله حاجت و منزلگاه مقصود نايل آمده كه خار راه وصول به او براي من به مانند گل و نسرين است.
- حافظ ديگر از شوكت و احترام خسروپرويز سخني مگو كه او غلام فدايي و جرعه چش شاه شيرين كلام من است.
معنی واژگان در لغتنامه دهخدا:
در اینجا منابعی که برای تعریف این واژهاز آنها بهره برده شده است در پرانتز آورده شدهاند تا هم با گوینده و هم نوع بیانآنها آشنایی پیدا کنیم.
پروین:
پروینشش ستاره است یک به دیگر خزیده، مانند خوشهیانگور(التفهیم بیرونی).
چند ستارهی کوچک باشد یکجا جمع شده در کوهان ثور، و آنرا به عربی ثریا خوانند. نام منزلی است از جملهی 28 منزل قمر. بعضی گویند این ستارهها، دنبهی حمل است نه کوهان ثور، و اول اَصح (صحیح) است (برهان قاطع).
شش ستارهی کوچک که با هم مجتمعاند و در ایام زمستان و از اول شب نمایان باشند. (غیاث اللغات).
پروین را به عربی ثریا، همچنین النجم گویند. در منظومهیستارههای برج ثور، دو گروه ستاره موجود است که یکی همین پروین است و به یونانی پله ایادس گفتهاند یعنی انبوه، که ثریا هم همان معنی را دارد؛ گروه دوم را به مناسبت ستارهی بزرگ آن به عربی الفنیق (شتر نر، حیوان نر) و ستارههای اطراف آن را القلاص (شتران کوچک ) و به یونانی هیادس گفتهاند. (صحاح الفرس).
ثریا:
مولف غیاثاللغه گوید: در اصل لغت تصغیر ثروی از ثرا مشتق شده است که به معنی کثرت است. در شرح بیست باب بیرجندی آمده است که تصغیر در ثریا به لحاظ خردی کواکب اوست یا این تصغیر به جهت تعظیم باشد.
ثریا به استعاره، دندان معشوق و گوهر آبدار میباشد.
عقد ثریا:
در نجوم قدیم مجاز از خوشه پروین است؛ زیرا مجموع چند ستاره است شبیه گردنبند.
سیده وحیده عظیمی