عصر حجر (بخش دوم)

آب و هوای زمین حدود 12 هزار سال پیش تغییر کرد. زمین گرم شد و توده های یخچالی عقب نشستند. در پایان آخرین عصر یخ انقلاب نوسنگی ( Neolithic) آغاز شد. این انقلاب تغییری را از گردآوری خوراک به تولید خوراک در بر داشت. همچنان که فصول گرم طولانی می شدند و یخ ها ناپدید می شدند بعضی از گروه های شکارچی / گردآورنده شیوه ی نوینی برای زندگی ابداع کردند و شروع به کشت و زرع آگاهانه غلات کردند. آن ها پرورش و اهلی کردن حیوانات را نیز آغاز کردند و خانه هایی ساختند که از امسال تا سال بعد دوام می آورد. سپس این خانه ها تجمیع و روستاهایی ایجاد شد که از نسلی به نسل دیگر می رسید. این انقلاب ابتدا در چند ناحیه آغاز شد و در مناطقی که فقط برای چرا مناسب بودند به کوچ گردی چوپانی یا نگهداری گله های حیوانی انجامید.

این جوامع نوسنگی در بخش های مختلف جهان از جمله خاور نزدیک، هند، آفریقا، شمال آسیا، جنوب شرقی آسیا و آمریکای مرکزی به صورت مستقل پدید آمدند.

به نظر می رسد که تحول بر پایه مقیاس زمانی نسبتا ناگهانی بوده استف اما در واقع این فرآیند به تدریج رخ داد.

انقلاب نوسنگی زندگی اقوام را به صورت بنیادی تغییر داد و غیرمستقیم بر شرایط زیست بومشان تاثیر گذاشت.

کالین رنفیو 7 مولفه ی کلیدی برای انقلاب نوسنگی می شمارد:

  • توسعه تولید غذا از طریق پرورش گیاهانی همچون گندم، حبوبات، جو و کتان
  • استفاده از ابزارهایی همچون سنگ آسیاب برای فرآوری این گیاهان
  • اهلی کردن حیواناتی مانند گوسفند، بز، گاو و خوک
  • ظهور پدیده ی زندگی روستایی یک جا نشینی همراه با ساختن منازل دائم
  • پیدایش اعمال آیینی شامل وجود اماکن مقدس و بازنمود های انسانی
  • خاک سپاری مردگان در قبرستان ها و گاهی در آرامگاه هایی عظیم
  • توسعه ساز و کارهای تدارک و حمل و نقل برای تهیه مواد خامی همچون سنگ های آتش فشانی

انقلاب کشاورزی انقلابی بود که تقریبا همه کس و همه جا را متحول کرد. به همین دلیل عصر حجر را می توان مجموعه ای طولانی از کشمکش ها در یک انقلاب شناختی دانست که سرانجام در عهد نوسنگی به نتیجه رسید.

بسیاری از نوآوری های اساسی در دوران نوسنگی شکل گرفتند: فناوری های کاشت و برداشت، ساختار و گسترش چرخ های آسیاب و مهارت در فن استخراج و ذوب فلزات.

اقوام نخستین نوسنگی از خیش استفاده نمی کردند اما هرجا لازم بود زمین را هموار می کردند و تبرها و تیشه های بزرگ سنگی را به کار می گرفتند، در قطعه زمین هایشان محصول می کاشتند و کج بیل یا وسیله های گودکن به کار می بردند.

در نواحی استوایی و شبه استوایی و هر جایی که در زمین ها برای چند سال محصول می کاشتند کشاورزی ” زیر و رو کن و بسوزان ” توسعه یافت و پس از پایان کار آن جا را ترک می کردند تا زمین خود را ترمیم کند.

پس از انقلاب نوسنگی ابزارهایی مانند تبرها، آسیاسنگ ها و هاون ها و دسته هاون ها ساخته شدند و از شاخ گوزن به عنوان کلنگ استفاده می کردند.

جمعیت های انسانی در جهان به طور مستقل اهلی کردن و کشت گیاهان را آغاز کردند:

در جنوب شرقی آسیا گندم، جو، چاودار، نخود، عدس و کتان کشت شد.

در بین النهرین ذرت کشت شد.

در آمریکای جنوبی سیب زمینی، کینوا( quinoa)، لوبیا و منهون( کاساو) کشت می شد.

آن ها در استفاده اط گیاهان نبوغ بسیاری از خود نشان می دادند. نمونه ی برجسته آن را می توان در استفاده از گیاه کاساوا دید. این گیاه به خاطر ریشه تکمه دارش کشت می شود که برای خمیر، آرد، نان، نوعی ماده ی نشاسته ای و یک نوشابه الکلی مورد استفاده قرار می گرفت و این درحالی بود که تکمه ها در حالت طبیعی سمی و کشنده اند.

انسان ها موفق شدند که حیوانات را اهلی کنند و شروع به دام پروری کردند.

آن ها بز، گوسفند، خوک، مرغ و خروس و بعدا اسب را اهلی کردند.

اقوام ساکن در آمریکا فقط لاما و خوکچه ی هندی را اهلی کردند.

طب در نوسنگی:

انسان ها پس ازاعلی کردن حیوانات می بایست اطلاعات طیادی زاجع به نحوه ی تولید مثل حیوانات و بیماری های آنان و درمان جراحات مثلا روش شکسته بندی استخوان مچ پا آموخته باشند.

کار طبیب بدوی فقط تجویز داروهای گیاهی و حیوانی نبود بلکه برای دور راندن ارواح خبیثی که به سراغ بیمارش آمده بودند ورد می خواند و فال می گرفت.

یکی از شگفت انگیزترین راه های معالجه ی بیماری ایجاد سوراخی در جمجمه با مته بود. این کار شاید برای کاستن از شدت اثر ضربه ی مغزی امجام می شده یا شاید راه گریزی برای ارواح خبیثه بده است. احتمالا در این مواقع به بیمار نوعی داروی بیهوشی گیاهی یا مقدار زیادی الکل می داده اند.

تمدن ها

مصر

مصر کشوری بود متمرکز بر نیل با محیطی دشمن خو در جنوب و مرزهای خاوری و باختری. مصر برای مصریان کهن جهانی خودبسنده بود. خدایان مستقل خود را داشت و به شیوه ی خاص خود می زیست.

زبان مصری و خط هیروگلیف را هم فقط برای زبان مصری می توان به کار برد. آن های عملا هیچ تعامل فرهنگی با سایر تمدن ها نداشتند، اما مصر تمدنی باشکوه داشت. به خاطر بیابان های موجود در اطرافش سایر کشور ها نمی توانستند به آن حمله کنند.

آن ها طرح منظمی برای آبیاری داشتند و هنگامی که طغیان رود نیل در ماه ژوئیه رخ می داد از آن آب مراقبت های خاصی می شد تا از ان برای آبیاری استفاده کنند.

در مصر باغداری در سزح بالایی وجود داشت و باغ ها محصول خوبی می دادند.

مصریان روی پاپیروس می نوشتند. ظاهرا پاپیروس حتی پیش از 3500 سال پیش از میلاد یعنی ظهور سلسله ها مورد استفاده بوده است. پاپیروس از مغز ساقه ی یک سعد بلند ( سیپروس پاپیروس) ساخته می شد که به فراوانی در مرداب های پیرامون دلتا یافت می شد. آن را به سادگی به ورق تبدیل می کردند. این ورق بعد ها در رم هم استفاده شد. البته در هوای مرطوب تر اروپا ثبات کم تری داشت.

کصریان ابتدا الوار و تخته ی مورد نیاز خود را از لیبی یا سوریه وارد می کردند ولی بعد آموختند که از مواد بومی استفاده کنند. آن ها سنگ را با چیره دستی می بریدند. مجسمه هایی عالی می ساختند. به خوبی رنگ کاری می کردند و در کار با فلزات به ویژه طلا نیط صنعتگرانی ماهر بودند.

اهرام مصر نمونه ی گویایی از خلاقیت مصریان و تکنولوژی ساختمانی آن ها و قابلیت اداری آنان در سازماندهی لشکر انبوهی از سازندگان است. هرودوت تعداد این سازندگان را بیش از 100 هزار نفر زکر کرده است.

اخترشناسی در مصر

بی علاقگی مصری ها به تفکر فلسفی و تمایل آن ها به چیزهای عملی را می توان حتی ذر اخترشناسی نیز دید.

آن ها بیش از هر ملت اولیه ی دیگری به محتسب زمان توجه داشتند.

اخترشناسی در مصر نه علاقه ای به نظریات مربوط به خورشید و ماه داشت و نه دارای نظرات مشخی درباره حرکات سیارات بود. آن ها می دانستند که سیارات درمیان ستارگان ثابت سرگردانند.

بیش تر توجه اخترشناسی روحانی معطوف زندگی پس از مرگ بود به همین دلیل به سرشت جهان مادی بی توجه بودند.

 

ادامه دارد…

زهرا خیتال و مریم خیتال

منابع :

تاریخ علم و فن آوری      نویسنده: جیمز مک کلیلن ، هرولد درن

تاریخ علم              نویسنده کالین ا.رنان

درباره زمان         نویسنده: ادم فرانک

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *